آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

آریان جون

کادوی تولد مامان و بابا به آریان

آریان جونی از مامان و باباش یه ماشین خوشکل کادو گرفت که مبارکش باشه. وقتی تو مغازه بودیم و اول تنهایی سوارش شد با حرکت ناگهانی ماشین ترسید و تا چند روزی تنها سوارش نمی شد.بنابراین منو آریان باهم سوار می شدیم و بابایی ما رو راه میبرد .فقط دور و بر ماشین پرسه میزد و بوق میزد تا کم کم ترسش ریخت و حالا دیگه تنهایی توش میشینه: و البته چون نمیذاره کمربندشو ببندیم دور بالش بستیم که سرش به ماشین نخوره ...
19 مهر 1390

کیک تولد آریان جون

راستی کفش جق جقه ای که مامانم خریده هم پامه ها شنبه صبح هم با مامانی و بابایی رفتم آرایشگاه موهامو کوتاه کنم.اینقدر جیغ زدم و گریه کردم که بیشتر از این نتونست موهامو کوتاه کنه   ...
19 مهر 1390

ممنونم

خداجونم ازت ممنونم.از اینکه یه کورسوی امید بهمون نشون دادی.ازین که احساس می کنم هنوز مامانمو فراموش نکردی.     یکشنبه صبح خاله زهرا و شوهرش مادرجونو بردن تهران.اخه حالش اصلا خوب نبود.رفتن پیش دکترش.دکترش هم یه چیزایی گفت که یه کمی مارو امیدوار کرد و بعد از چند وقت ما هم خوشحال شدیم. دکتر گفت اگه خدا بخواد شیمی درمانی داره جواب میده و تومور در حال از بین رفتنه.می گفت دو جلسه دیگه رو که انجام بده به امید خدا تومور کاملا از بین میره.درد الان دستش هم ربطی به تومور نداره بلکه به خاطر اینکه چهار بار عمل شده دچار چسبندگی شده و دارو داد. امیدوارم به زودی دردهای مادرجونم کم بشه و بتونه راحت زندگی کنه   از همه...
19 مهر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریان جون می باشد