عکس های تولد آریانی
جایگاه داماد
آقای داماد ما که صبح ساعت 7 بیدار شده بود و دیگه نخوابید و تو جشنش به شدت خسته بود.
بابایی و آریات رفتن کیک رو بیارن آریان توی مغازه تا کیک و دید یه فشار محکم رو نوکش آورد.باباش گفت : چیکار می کنی دست نزن خراب میشه.آریان هم با یه استدلال منطقی جواب داد: می خواستم دهنشو ببندم.
این هم سه تا کله پوک که خونمون رو ویرون کردن( ترنم - آریان - پریا)
آریان هم به بچه ها نفری یه شلوار و یه جوراب انگری برد کادو داد.
بعد هم با هم کلی رقصیدن.
چند تا عکس دیگه از قبل هست میذارم.
این یکی روش ابداعی پسرک برای مسواک زدنه.مسواک رو می چسبونه به دستشویی و بعد سرشو میبره جلو تا مسواک کنه
بعد هم منو صدا می کنه که منو نگاه کن.خداییش این همه ابتکار دیده بودین؟؟؟؟؟؟؟
اینم عکس سه تا کله پوک عشقای منو که تو یه عروسی با کلی زحمت ازشون گرفتم.مگه با هم هماهنگ میشدن؟
این هم عکس ژله رنگین کمونی هنر دست مامان خانومه که توی مهمونی که مادرشوهرم چهل نفر مهمون داشت درست کردم .چون تعداد ش زیاد بود از ساعت 11 شروع کردم تا ساعت 5 طول کشید ولی می ارزید خیلی خوشکل شدن همشون.و ژله تخم مرغی که یادم رفت عکس بگیرم.
**یه شب داشتم خیاطی میکردم آریان هی به وسایلم دست میزد یه دفعه با صدای بلند گفتم: نکن دیگه.بهم گفت: یواشتر بگو خوب...
آخه بنده خدا تو اگه یواشتر می فهمیدی من چی می خواستم دیگه.
**اریان داشت با بابایی صحبت میکرد.بابایی گفت:چی گفتی؟آریان گفت: هیچی سرکار گذاشتمت.
چند روزه پسرکم یه چشم غره هایی میره بهم تماشایی.اینقد خوشکل پشت چشم نازک می کنه اصلا نمی تونم بهش نخندم.
**روزی چند بار ازم میپرسه: مامانی حالتت چیه؟ ناراحتی یا خوشحالی؟من پیشت هستم خوشحالی؟
**هر وقت عصبانی میشه با صدای بلند انگشت اشارشو میگیره به سمت منو می گه: مگه نگفتم فلان کارو نکن.
**پسرکم به پول های زیر هزار تومن میگه: خورد تومنی.
**وقتی میخواد باهاش بازی کنیم اگه بگیم خسته ایم سریع میاد مارو یه بوس آبدار میکنه و میگه: انرژی دادم.حالا بیا بازی.
جمعه صبح رفت لوگوهاش کنار باباش خالی کرد با یه حالت خیلی طلبکار گفت: بابایی حالشو داری با من بازی کنی یا نه؟؟؟؟؟
بابایی اینقدر جا خورد که مگه جرات داشت بگه نه؟؟؟
*رفتیم تو یه مغازه به خانومه گفت: تولد منه هاااا.خانومه گفت تولدت مبارک پسرم.آریان هم جواب داد: تولد شما هم مبارک