گذران روزها
دوستای نارنینم سلام
بعد یه غیبت طولانی ائمدیم.ما خوبیم.آریان هم خوب و شیطون مثله همیشه.
الحمدالله مامانم هم با دعاهای شما خوبان
بهتره گرچه هنوز دردش کاملا خوب نشده اما خیلی بهتر شده.
واقعا خوشحالم دوستای خوبی مثله شما عزیزان داریم که همیشه با پیام های پراز مهرتون منو پسرم رو شرمنده محبت هاتون می کنیم.
اول چنذ تا عکس از پسری بذارم که برا تولدش رفتیم اتلیه و گرفتیم.
عاشق این عکسشم.
*پسرکم پیشرفت های خیلی خوبی داشته از یک تا ده به انگلیسی میشمره و همین یک تا ده رو به فارسی و انگلیسی عددهاشو میخونه.
خیلی تر عددهای دو رقمی رو بلده بخونه ولی دهه بیست و سی رو کامل نمی تونه بگه.بعضبی ها رو به اشتباه می خونه.مثلا 26 رو میخونه دوتاد و شش. یا 13 رو میخونه یکتاد و سه
ولی دهه 50 و 70 و 80 90 رو کامل درست میخونه شصت رو هم گاها شصتاد میخونه بعد اینکه هرکدوم رو هم خوند میگه: مامانی آفرین بگو دیگه.
* آریان مریض بود رفتیم دکتر.تا دکتره میخواست معاینه ش کنه و گلوش رو ببینه گفت: اقا دکتر شما بستنی خوردی چوبشو میدی من بخورم؟؟؟؟؟
دکتره کلی خندید و گفت: همش که نباید شما بستنی بخورین.یکم هم من میخورم.
* یه شب پشه ویز ویز میکرد آریان بیدار شد.صبح روز بعدش داشت برا باباش با یه لحن خیلی شاکی تعریف میکرد گفت: بابایی به پشه گفتم: پشه تو سوت کشیدی من خوابیده بودم بیدار شدم.
*یه روز موبایلمو میخواست گفتم نه مامان موبایلم شارژ نداره ولش کن.گفت:باشه ولی من عروسی گرفتم موبایلتو میدی به من .باشه؟آخه من موبایل ندارم که.
* یه شب اومد تو آشپزخونه گفتم آریان سرامیک سرده دمپایی نداری برو بیرون.
گفت : بغلم کن.گفتم چرا بغلت کنم؟ گفت: پام یخ می کنه،چون دوستم داری بغلم کن.
* زنعموم بود خونمون.گفت: مامانی اسم زنعمو چیه؟ گفتم: طاهره.
گفت: دایره؟؟؟؟؟؟بعدشم گفت: همون گردی؟؟؟؟؟
* پسرکم بعد غذا میگه: اله شکر خدا برکت بده.خدا روزین تون (= روزی) رو بیشتر کنه.
*پسر عزیزم وقتی دارم ظرف میشورم میاد ظرفا رو برام آب می کشه.اگه بدونین با چه دقتی تمیز آب میزنه.
*آریان همراه باباش رفت آرایشگاه.تا موهاش یه خورده بلند میشه میگه: بابایی بریم موهامو کوتاه کن.
قبل آرایشگاه:
بعد آرایشگاه:
* اینم یه عکس که با کلی مشقت گرفته شد:
و دیگه بگم از شیطونی های آریان
و چند تا عکس دیگه:
این روزا بهترین سرگزمیش چیدن پازله.هر پازلی رو فقط یکی دوبار که درست می کنه از دفعه های بعد جای تمام قطعه هاش رو حفظ میشه.این دفعه عکساشون رو میذارم.
فعلا دیگه چیزی یادم نیست. ساعت 3:20 بامداد 29 آذر.تا بعد...