ممنونم
خداجونم ازت ممنونم.از اینکه یه کورسوی امید بهمون نشون دادی.ازین که احساس می کنم هنوز مامانمو فراموش نکردی.
یکشنبه صبح خاله زهرا و شوهرش مادرجونو بردن تهران.اخه حالش اصلا خوب نبود.رفتن پیش دکترش.دکترش هم یه چیزایی گفت که یه کمی مارو امیدوار کرد و بعد از چند وقت ما هم خوشحال شدیم.دکتر گفت اگه خدا بخواد شیمی درمانی داره جواب میده و تومور در حال از بین رفتنه.می گفت دو جلسه دیگه رو که انجام بده به امید خدا تومور کاملا از بین میره.درد الان دستش هم ربطی به تومور نداره بلکه به خاطر اینکه چهار بار عمل شده دچار چسبندگی شده و دارو داد.
امیدوارم به زودی دردهای مادرجونم کم بشه و بتونه راحت زندگی کنه
از همه ی خاله های مهربونی که واسه مادرجون دعا کردن هم خیلی خیلی ممنونیم.انشالله همیشه سلامت باشید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی