آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

آریان جون

ما برگشتیم

1391/3/25 16:58
نویسنده : مامان آریان
1,006 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستای خوب و مهربون

بالاخره نت ما وصل شد.

ما رفتیم مشهد و البته زیاد نموندیم.ولی جای همه ی دوستان خالی خیلی خوش گذشت.آریان هم به نسبت پسر خوبی بود و زیاد اذیت نکرد.فقط از بس که تو بغلم بود دستهام داغون شد.روزا اونقدر خسته میشد که موقع خواب به حدی راحت و بی دردسر می خوابید که تا حالا سابقه نداشته.

اما از عکس گرفتنمون بگم که اولین روز تو راه با اینکه باطری دوربین رو شارژ کرده بودم تا رفتم عکس بگیرم دیدم low batry  میده .روز بعد گذاشتم شارژ شد و وقتی رفته بودیم باغ وحش خواستم عکس بگیرم که دیدم باطریش خونه جا مونده.بعد هم یه موقع که دوربین خوب بود آریان نمیذاشت ازش عکس بگیرم.البته تو گوشیم یه چندتایی عکس هست که الان گوشیم خونه نیست.بعد میذارمشون.

اینم یه چند تا عکس پسری:

::::سعی کردم عکس بذارم اما چون سرعت در حال حاضر افتضاحه شب عکسها رو میذارم.

و البته یه سورپرایز از اریان دارم براتون که منتظر باشید تا سرعت این لعنتی درست بشه.

آریان جونم این روزا همه ی کلمات رو تا می شنوه تکرار می کنه و البته اکثرشون رو درست و کامل نمی گه اما منظورشو میرسونه.

همیشه تا یه کاری می کنه بهش می گم ناقلا چی کار کردی؟

از دیروز تا حالا هی می گه :نا قققلا

وقتی تو حرم بودیم همه جا می نشست و مثلا فاتحه میداد.

دیشب بابایی داشت نازش می کرد تا خواست دست رو شکمش بذاره گفت :نه. بابا گفت چرا؟آریانم گفت: قللل( ghe lle la ) یعنی قلقلکم میاد چون به شدت قلقلکیه.

داشتیم با هم دالی بازی می کردیم یهویی بلند دالی کردم ترسید و دستشو آرد جلو و گفت: بس بس.ترسید. هر وقت می ترسه میگه : ترسید یا ترس ترس

وارد هرجایی هم که میشه میگه  : الام .اومد. (= سلام. اومدم)

با هم رفتیم بوتیک براش لباس بخرم مانکن بچه بود دهنش باز بود.دیدم دقیقا حالت مانکنه رفته جلوشو دهنشو باز کرد و منو صدا می کرد  که نگاش کنم.از اون روز می گم آریان مانکن چطوری بود؟شبیه مانکنه خم میشه و دهنشو باز میکنه.

تو خونمون هم مسئول خاموش و روشن کردن لامپ ها و پنکه آریانه.اگه دست به پریزا بزنیم کلی داد و فریاد می کنه و خودش میره چراغو خاموش می کنه و دوباره خودش روشن می کنه.

کنترل کولر هم می گه مال امیدیه (بابایی که آریان بیشتر امیدی صداش م کنه).اگه من دست بزنم کلی غر میزنه که امیدیه.

هر وقت هم خرابکاری میکنه تا می گم کی کرده؟ میگه :امیدی

اگه بابایی بهش بگه کی اینکار و کرده؟ میگه مامانی.

وسایل هر کسی هم باید دست خودش باشه.مثلا اگه من موبایل باباشو بگیرم فوری میاد ازم میگیره و میبره به باباش میده.

این هفته هم دور روز بودیم خونه خاله زهرا (بابایی با دوستاش رفته بود کوه ما هم رفتین نور خونه خاله).

تمام روز در حال التماسی که مامانی بل ( ba la ) یعنی بغلم کن.

راستی عملیات از جیش گرفتن ما هم کلا کنسل شد چون پسری دیگه اصلا همکاری نمی کنه و وقتی می برمش دستشویی می گم بشین جیش کن میگه : نخخوام.منم گفتم زوده حالا وقت داریم.

این روزا هرچیزی که دوست نداره می گه : نخخخوام.(با تاکید روی خ)

بعد غذا  میگه: الا شوووووووو.به شدت هم عاشق نوشابه هست به نوشابه می گه : گوباده.

سرغذا درصورتی که دوغ (به قول خودش گوغ )و نوشابه باشه آریان باید سه تا لیوان داشت باشه و یه قاشق غذا و یه لب آب و یه لب نوشابه و یه لب دوغ بخوره و بعد لقمه بعدی.

تا شب دوباره میام و تکمیلش می کنم.فعلا...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

mamani helena
25 خرداد 91 19:05
salam azize delam vay delam baraton ye zare shode nanaze khale khobe? zohre joon ziyarat ghabol golam ma ham be roz shodim ba tavalode fesgheli biya pishemon
مامان آریام
26 خرداد 91 16:19
زیارت قبول باشه ما رو هم دعا کردید. خوب شد برگشتید جاتون خیلی خالی بود در ضمن آفرین به آریان باهوش و زرنگ خودم که این همه چیزهای جدید یاد گرفته
مامان خورشيد
27 خرداد 91 7:50
چه خوب. زيرت قبول. چقدر شيرين زبون شده اين پسر گل.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریان جون می باشد