خونه مادرجون
این روزا من و مامانم میریم خونه مادرجون و بهش کمک می کنیم و آخر شب برمیگردیم خونه
منم تا میتونم سواستفاده میکنم و همه جا رو بهم میریزم.اخه من همه چی رو میگیرم و می ایستم حالا یاد گرفتم یه چند قدمی هم راه میرم البته با کمک وسایل.هر از گاهی هم زمین میخورم.
مثلا دو شب پیش نصفه شب مامانم بیدار شد و دید من نیستم.بعد که دقت کرد دید من بابام و گرفتم و ایستادم دارم اطرافم و بررسی میکنم.
وقتی هم که شیر میخوام مامانمو هل میدم که دراز بکشه و به من شیر بده .
هر روز هم با پدرجونم میرم بیرون که دلم وا شه.مثلا میرم آب بازی اینطوری:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی