دایی حسین
خداجونم چرا بعضی موقع بنده هاتو یادت میره
آخه مگه ما چه گناه نابخشودنی به درگاهت کردیم که هر روز باید منتظر یه خبر بد باشیم. همیشه باید غصه داشته باشیم.اون زجری که از بابت مادرجون آریان میکشیم کمه؟؟؟؟؟
آریانی
دیشب دایی حسین زمین خورد و کتفش شکست.الآنم تازه از اتاق عمل آوردنش بیرون.تو کتفش پلاتین گذاشتن.خاله میگفت خیلی درد داره دایی جون.حالش خوب نیست.
ما فردا میریم نور خونه خاله زهرا تا هم دایی رو ببینیم هم بابایی شب پیش دایی بمونه .
قول بده فردا پسر خوبی باشی و تو دیگه اذیتم نکن.خواهش میکنم مامانیتو درک کن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی