زبان جدید
آریان این روزا به یه زبون خاصی صحبت می کنه که وقتی حرف می زنه دلم براش ضعف میره
اینطوری: اد بده ددب دبده دب دب ابه د ....
یه جملاتی از این قبیل رو تند تند و با یه لهجه نازی حرف میرنه که واسه ما کلا بی معنیه.اما خودش همچین جدی بیان می کنه که انگار داره مسائل خیلی مهمی رو انتقال میده
الهی مامان فدای اون حرفای بی معنیت بشه
امروز باز آریان بی سر و صدا شد.هر وقت هم از اریان صدایی نمیاد 100 درصد یه جایی داره خرابکاری می کنه بدون شک
اخه همیشه صداش می کنم می گه: ب(با فتحه) اما هر وقت داره خرابکاری می کنه جوابمو نمیده
امروز هم در حالی دستگیرش کردم که تو آشپزخونه ظرف آرد رو پیدا کرده بود و یه ظرف دیگه هم برداشته بود و داشت مشت مشت آرد رو به ظرف جدید منتقل می کرد که از لباس خودش و وضعیت آشپزخونه بهتر چیزی نگم.
فکر کنم می خواست واسه مامانی کیک بزنهکه قبل از پایان عملیات خنثی شد.
راستی آریان یاد گرفته خدا رو شکر کنه.همین که غذاش تموم میشه دستاشو میبره بالا و میگه الاااااا یعنی الهی شکر.قربون اون دستای نازت بشم که همه جاش کبوده به خاطر جای سرمت.