آریان دوست داشتنی من
کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه
خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتنه محضه
این روزها احساس می کنم خیلی بیشتر از همیشه دوست دارم وروجکم.یه کارهای می کنی که از ذوق نمی دونم چیکارت کنم.تنها دلخوشی این روزهای منی
با این که دلم یه کمی گرفته و احتیاج به یکی دارم که باهاش حرف بزنم اما اون حالمو نمی فهمه ولی بودن تو و شیرین کاریهات تمام دنیای منه.
وقتی که خوابی و دارم دارم به کارهات فکر میکنم دلم برات ضعف می ره.
بی نهایت دوست دارم عشق مامان
غروب رفتیم خونه عمو مرتضی خیلی دلواپس بودم که خرابکاری نکنی آخه زنعمو تازه جهیزیه شو چیده خدا رو شکر که کاری نکردی که شرمندگیش بمونه
عمو رفت رو مبل و داشت پرده رو ردیف میکرد رفتی به زنعمو گفتی که عمو رفته اون بالا و به عمو اشاره مکردی که بیا پایین
چند شب پیش گذاشتمت جلو در حموم تا خودم برم وسایلمون رو بیارم دیدم دوییدی و اومدی از تو کابینت یه چیزی برداشتی و رفتی.نگو پسرم دیده بود تو سطل اشغال نایلون نیست اومدی و یه نایلون برداشتی و بردی تو سطل گذاشتی.
یه سری کارت داری که عکس حیوونا رو داره.اسم همشون رو بلدی البته نه اینکه خودت بگی مثلا ازت میپرسیم اسب کو؟؟تو هم همشون رو درست نشون میدی.