مئس
مامان قربون گل پسرش بشه.وقتی چیزی بهش میدیم و میخواد تشکر کنه میگه: مئس(=مرسی)
درجانونی رو باز کرد و برا خودش یه تیکه نون برداشت.در جانونی رو بست و گفت: مئس(فکر کنم از جانونی تشکر کرد)
وقتی بهش چیزی می گم و می گم باشه آریان؟ میگه :باششش
دیروز غروب رفتیم لب رودخونه و به رودخونه نگاه می کرد و می گفت: دیا (=دریا)
بعد هرکی رو که میدید می گفت آدا آدا (=آقا) و صداشون میکرد.رفتیم بازار گفت پو (=پول) پو منم یه اسکناس دادم دستش حالا به زور می خواست به فروشنده ها پول بده.مردم هم می خندیدن.گفتم آریان مامانی باید اول خرید کنیم بعدا پول بدیم باشه؟ جیگرم هم گفت : باشششش.البته همیشه باشه ها رو فقط به خاطر دلخوشی من می گه و هیچ کدوم از اونا رو انجام نمیده.
درخت آلبالوی توی حیاطمون هم شکوفه هاشو باز کرده و مثله یه عروس سفید قشنگ شده.امروز هرکاری کردم جلو درخت نایستاد ولی حتما سعی می کنم یه عکس ازش بگیرم.اخه خیلی درختمون ناز شده.
امروز غروب رفتیم سر مزار.آریانم مثله ما سر قبرها می نشست و آروم و زیر لب مثلا فاتحه می خوند.