آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

آریان جون

اریان بلای مامان

1391/2/20 0:37
نویسنده : مامان آریان
366 بازدید
اشتراک گذاری

وروجکم این روزا به شدت بلا و ناقلا شده.

وقتی صدام میزنه و میگه مامانی بدو و جوابشو نمیدم خودشو میندازه زمین  و مثلا زمین خورده اینقدر صدام می کنه تا برم بوسش کنم و بیارمش.

امروز داشت بی هوا راه میرفت سرش خورد به جایی.من حواسم بهش بود ولی نگاش نمی کردم.یه نگاه به من کرد وقتی دید من نگاش نمی کنم خودش یه بوس رو دستش گذاشت و بعد دستشو زد به پیشونیش.

صبح وقتی می خواستم بهش دارو بدم فرار کرد و دستشو  گذاشت رو چشاش.به نظر خودش قایم شد.رفتم پیشش ولی هرچی صداش میکردم ریز ریز می خندید و جواب نمیداد.

موقع غذاخوردن هرچی که میخوره به من و باباش هم میده.مثلا اگه آب می خواد وقتی براش آب میریزم میگه بابایی.حتما باید برای باباش هم بریزم تا آب خودش رو بخوره

حالا وقتی بیرون میریم آدرس ها رو قشنگ یاد گرفته و به باباش میگه این بر (= این طرف، با دست اشاره می کنه و خیابونی که باید بریم توش رو نشون میده)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان ثنا و ثمین
20 اردیبهشت 91 0:40
ازاینکه اریان جون حالش بهتره خوشحال شدم.و همینطور برای مادرتون.خدا کمکشون کنه.لطفا خ چک بشه
مامان اميرحسين كوچولو
20 اردیبهشت 91 1:53
سلام خوبيد من تازه با شما اشنا شدم از وبلاگ اريان كوچولوي ناز خوشگل ماماني ديدن كردم ماشاالله خدا واستون حفظش كنه واسش اسپند دود كنيد .با افتخار لينكتون كردم به ما هم سر بزنيد خوشحال ميشم
مامان آرینا موفرفری
20 اردیبهشت 91 2:43
ای شیطون بلاااااااااا
مامان آرینا موفرفری
20 اردیبهشت 91 2:43
"مادر" واژه ایست سرشار از امید و عشق واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید روزت مبارک مادر . . .
مامان آرتین
20 اردیبهشت 91 10:07
مامان طاها
20 اردیبهشت 91 11:46
سلام عزیزم باور کن وقتی این پستت بوی غم نمیداد خیلی خوشحال شدم امیدوارم اریان کوچولو همیشه خوش باشید کاراش خیلی بامزه و خوردنی ببوسش
مامان طاها
20 اردیبهشت 91 11:48
یه عالمه برات نوشته بودم نمیدونم ذخیره شد یا نه خوش باشید
سمانه مامان پارسا جون
20 اردیبهشت 91 11:59
قربونش برم با این تیپای خوشملش
مامان نفس طلایی
20 اردیبهشت 91 18:53
ای جانم عزیزم
مامانی درسا
21 اردیبهشت 91 1:51
قربون پسر باهوشم برم من ..... مامانی حسابی ذوق مرگ شدم ..... خبرا یکی یکی نمیگی خاله مزگانی تحمل این همه ذوقو نداره ..... قربونش برم هزار ماشاالله اسپند فراموش نشه ......
مامان ایلیا
21 اردیبهشت 91 3:14
عزیزم باور کن عجیب تو فکرتون هستم.ان شاالله مامان مهربونتون به زودی زود سلامتیشو بدست می یاره. محکم باش و صبور وامیدت به اون بهترین باشه. عزیزم قربون اریان گلم برم که چشماشو بسته و قایم شده که دارو نخوره.آخه تو چقدر کارهات شیرین و بامزه اند مثل خودت.می بوسمت خاله.
مامان آریام
23 اردیبهشت 91 19:46
خدا رو شکر که دوباره همه چی آرومه و پسر ما در حال شیطنت مامانی مهربون روزت مبارک
مامان خورشيد
25 اردیبهشت 91 8:25
واي چقدر خوشمزه است. از روي ماهش مي بوسم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریان جون می باشد