حشرات موذی
تمام زندگیمون پر شده بود از پشه و مورچه های بالدار و سوسک و هرچی که فکرش رو بکنید.هر روز صبح که از خواب بیدار می شدیم کلی بدن ما و آریان رو یا پشه نیش زده بود یا مورچه گاز گرفته بود.
هرصبح با دیدن جنازه یه سوسک که پشت و رو شده بود یه سکته ناقص میکردم منم که شجاع ...
از دوشنبه من و آریانی ترک خونه کردیم و به خونه مادرجون مهاجرت کردیم و بابایی عزیز کل خونه رو سم پاشی کرد و برامون یه گردگیری حسابی کرد.دست بابایی امید خیلی خیلی درد نکنه ( و همچنین تشکر ویژه از مامان جون و باباجون که به بابایی خیلی کمک کردن)
خدا کنه دیگه چشمم به هیچ کدوم از از این حشرات نیافته.لعنتی ها
**لالایی که آریان برا خودش میخونه:
گنجش لالایی سنبا لالایی دوباره لالایی مهتاب لالایی
فدای اون لالایی خوندنت بشم.
**اریان برات چی بخرم ؟ چیب (=چیبس) و تپک (=پفک)
**روزی صد بار در یخچال رو باز می کنه و می گه : کالالات ( = شکلات ) می گم : نداریم.میگه :آقا ؟ می گم :آره باید بریم از آقا بخریم. میگه :مغازه؟ میگم آره باید بریم مغازه از آقا بخریم.