22 ماهگی
گل پسری من امروز 22 ماهه شد.
تصمیم گرفتم شیر آریان رو بگیرم البته بعد ماه رمضون اما از روزی که این تصمیم رو گرفتم اریان از سر نوزاد شده و تمام روز رو مشغول شیر خوردنه.خدا کنه بتونم راحت ازش بگیرم و بچم زیاد اذیت نشه.البته خودم هم انگار دلم نمیاد.احساس می کنم یه پیوند عاطفی محکمه بین من و پسرم که با قطع شیر این هم کمرنگ میشه.پسرم داره بزرگ می شه و میدونم هر چی بزرگتر بشه رو به استقلال بیشتر میره اما خودم اصلا امادگیشو ندارم.
دیشب رفتیم پارک آریانم تاب بازی کرد.بعد چون بچه ها تو نوبت بودن زود پیاده ش کردیم اونم با رشوه قطار برقی که تندی اومد و می گفت: قطار قطار. اما تا رسیدیم به قطار دیدیم که تعطیله و هنوز کسی نیومده.آریان کلی گریه کرد و هی می گفت قطار.داشتم براش توضیح می دادم که عزیز من آقاهه نیست.باید اقا بیاد در اینجا رو باز کنه تا بتونی قطار سوار شی.دیدم میگه : اقا ایناااااااااااا
نگو یه آقایی با خانواده داشت میومد که اریان می گفت : اینا.یعنی اقا اومد.گفتیم این اقا نه صاحب قطار باید بیاد.
نهایتا با کلی گریه از پارک اومدیم به سمت خونه که پسرم افسردگی گرفت و تا خونه یه کلمه حرف نزد و سکوت اختیار کرد.
امشب افطار بودیم خونه خاله مهناز(خاله بابا).بعد از مهمونی بابایی گفت پسرم رو ببرم قطار سوار شه تا از دلش در بیاد.رفتیم قطار سوار شدی و هواپیما.بعدش یه کمی تاب بازی و بعدم خونه.
بابایی گفت: اخه خیالم جمع شد.از دیشب تو دلم مونده بود.
ممنون بابایی که به فکر منی.
شعری که اریان در حال تاب بازی می خونه:
تاب تاب ابازی نندازی اگه بندازی مامانییییییییییی (پسرم با دخل و تصرف یه آهنگ هایی رو برامون می خونه)
***********************************
تا میگم اریان بیا اماده شیم بریم بیرون سریع می گه : کاموش (=خاموش) و میره تلویزیون و برقا رو خاموش می کنه و میره دم در می ایسته و میگه: بئیم.(=بریم)
از اسفند ماه پارسال ما هر وقت با ماشین بیرون رفتیم به دستور پسری فقط اهنگ ناری ناری گوش دادیم.خدا رو شکر از دیروز اجازه پیدا کردیم که به جای ناری ناری آهنگ (من تو رو تو کی) از علیرضا روزگار رو گوش بدیم.حالا تا چند ماه باید اینو گوش بدیم ا.. اعلم.