بازی پسری تو حیاط
دیروز صبح رفتیم تو حیاط و پسری کلی بازی کرد.از ماشین بازی و اب بازی و ماسه بازی.خلاصه کلی اتیش سوزوند.امشب هم شام رفتیم بیرون و بعد شام رفتیم پارک.عکس هم گرفتم اما الان به شدت خوابم میاد.فردا این پست رو تکمیل می کنم.اخه بعدازظهرها هم که اریان خوابیده قران می خونم و شبا زود خوابم می گیره.نمیتونم خیلی بیدار بمونم.
تا بعد...
دوستون دارم
..............تکمیل پست با عکسای گل پسری:
اگه دوست دارید بقیه عکسا رو ببینید دنبالم بیاین:
اولش مامان ماشین شارژیمو اورد تو حیاط یه کمی بازی کردم خسته شدم.
بعد اون مامانم پرسید آب بازی می کنی؟ منم گفتم نیکی و پرسش؟؟؟با کمال میل اوکی دادم و مامانم استخرمو اورد و توش پر آب کرد.
منم کلی آب پاشیدم به مامانی و اون رو هم شریک جرم خودم کردم تا خیس باشه.
رفتم برا خودم آب بیارم استخرمو پر کنم.
بعد آب تنی مشغول قتل عام مورچه های حیاطمون شدم.
اول تمرکز برای ردیابی مورچه ها
و بعد هم حمله ....
و بعد از اون هم رفتم خونه عمو ومصطفی(عموی بابایی) که همسایمونه و می خواد تو حیاطشون خونه بسازه که تازه ماسه اورده بودن.عمو برام دریا درست کرد.گفت این ماسه اینم آب ترکیبش میشه ساحل دریا
منم دلی از عزا در آوردم
این هم از آخر و عاقبت قیافه ما.
و البته قابل ذکر که اگه تمام روز بذارم آریان هر کاری که دوست داره و هر شیطونی که می خواد بکنه نهایتا وقتی می خوام ببرمش تو خونه باید کلی گریه کنه.هیچ وقت سیر نمیشه.
بعد این همه شیطونی باز هم پسر پرانرژی من خسته نشد و با کلی گریه بردمش حموم.