آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

آریان جون

آریان من عسله

1391/5/17 15:02
نویسنده : مامان آریان
342 بازدید
اشتراک گذاری

مامان میگه: آریان من چیه؟

                         آریان میگه: آقاهه

مامان میگه: باز چیه؟

                        آریان میگه: عسله

میگم: باز چیه؟

                        آریان میگه: ناقلاهه

 

من فدای پسری آقا و عسل و ناقلا و هر از گاهی هم طلای خودم بشم.اینروزها دارم از عشق به پسرکم دیوونه میشم.یه کارهایی می کنه که دلم میخواد بغلش کنم و اینقدر فشارش بدم تا سیر بشم اما حیف که پسری من اصلا دوست نداره کسی تو بغل فشارش بده.

*روزی صد بار میاد من و باباشو می بوسه.دست و پا و یا هرجایی که اول دهنش بهش برسه.میگم: مامانی دست منو نبوس باشه؟ میگه: دودت (= صورت)؟؟ میگم اره فدات بشم صورتمو ببوس.بعدش صورتمو می بوسه.

گاهی هم صورتشو میاره جلو میگه: بوس یعنی بوسم کنید.


*هر وقت باهم دیگه پیاده میریم بیرون و می خواد بغلش کنم میگه مامان عدق سوز(=عرق سوز).آخه یه بار که رفته بود شنا پاش عرق سوز شده بود و من بغلش میکردم.حالا هم با زرنگی تمام الکی میگه عرق سوز تا بغلش کنم.بهش میگم:الکی میگی؟بهم می خنده و راه خودشو میره.

*پسر من هر وقت که آب یا هر نوشیدنی میخوره میگه: حسین (سلام بر حسین). الهی به حق امام حسین همیشه سالم موفق باشی عزیزترینم.

* وقتی می بینه دارم قرآن می خونم فوری میاد و قران رو می بوسه. وقتی دارم نماز می خونم میاد زیر چادرم و با من نماز می خونه.

*دیروز هم با بابایی رفت دریا و کلی بازی کرد.وقتی اومد خونه  گفتم دریا رفتی چیکار کردی؟پسری گفت: شنا

دیشب داشتیم مسابقه وزنه برداری می دیدیم آریان هی تشویق می کرد و می گفت: ماشاا..   آفرین.

وقتی هم بقیه وزنه بردارها وزنه رو می بردن بالا آریان هی می گفت: بنداز پایین.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

عروسک خانوم
17 مرداد 91 15:18
ای جانم ناقلاه
الهام
17 مرداد 91 15:37
الهههههههههههههی جوانه های نوبهار ما اینقدرشیرین کاریهاشون زیاد که قلم ناتوان ازبرای نوشتن آنها
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
18 مرداد 91 2:41
سلام بهتر شدی؟ امن از این شرین زبونی ها که دل مامان باباها رو می برن .
ilijoon
18 مرداد 91 14:13
قربونت برم كه انقده شيرينييييييي
ilijoon
18 مرداد 91 14:14
فدات بشم عزيزم كه به امام حسين ارادت داري خدا پشت وپناهت باشه گلم
ilijoon
18 مرداد 91 14:15
ilijoon
18 مرداد 91 14:16
ايليا هم هر وقت بهش ميگم نماز بخون ميگه ماماني چادر بده من نماز بخونم يا مياد زير چادرم وبا من نماز ميخونه

دوره زمونه عوض شده خواهرجان.دیگه چای پسر و دخترا تغییر کرده
ilijoon
18 مرداد 91 14:17
خوش به حالتون دريا ميريد ما كه اين دفعه اي كه رفتيم چون ماه رمضان بود دريا نرفتيم هميشه خوش باشيد
مامان زهرا
18 مرداد 91 14:20
خدا براتون نگهش داره وای ما هم مسابقه را دیدیم و لذت بردیم
خاله زینب
18 مرداد 91 21:14
الهییییییییییییییی خداحفظش کنه پسرمو قربونش برم ک انقد بامحبته
مامان آیلا
19 مرداد 91 10:52
ای ناقلا پس خودتم می دونی عسلی
مامان آرتین
19 مرداد 91 11:53
الهیییییییی قربونت برم خاله جونم
مامان بردیا
20 مرداد 91 1:58
;
مامان آریام
21 مرداد 91 22:40
ای جونم عزیز خاله...شاید ما تعطیلات شهریور بیایم بابلسر....اونوقت با مامانی قرار میذارم بیام ببینمت و از نزدیک ببوسمت که اینقدر ماهی...عسلی...نفسی....عمری


چقدر خوب.پس ما منتظرتونیم
سمان مامان آرشیدا
27 مرداد 91 22:37
ای جونم. چه بلایی شدی تو خاله جون. واقعا که ناقلایی!!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریان جون می باشد