آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

آریان جون

دوس دارم . . . خیلی

1391/6/30 2:32
نویسنده : مامان آریان
338 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم این روزا هر از گاهی یهو میگه: مامان / بابا دوس دارم .... خیلی . و ما رو با این جمله به عرش می رسونه و  میذاره با تمام وجود از بودنش در کنارمون غرق لذت بشیم.

علاقه وافری به چسب داره  و روزی چند بار میگه مامان بو شده .چف بزن.منم براش چسب میزنم.

عکس های کتاب داستان حسنی ما یه بره داشت رو نگاه می کنه و به بچه های دیگه غیر از حسنی میگه: داداش حسنی.یه صفحه رو پاره کرد که من چسب زدم و دوباره چسبوندم سر یکی از بچه ها نیست.دستش رو میذاره جای سر که خالیه و میگه: داداش کله شخوندم.

حالا خیلی قشنگ تر از قبل جمله میگه و مثله بلبل برام حرف میزنه. همیشه فکر میکردم بچه تا وقتی کلمه کلمه حرف میزنه قشنگه، ولی حالا وقتی باهم حرف میزنیم و خیلی قشنگ جوابمو میده اینقدر ذوق زذه میشم که نگو. احساس می کنم یه همزبون پیدا کردم.

این عکس رو وقتی گرفتم که پسرم غرق تماشای تلویزیون بود:

به این گربه هم نمیدونم چرا میگه پلنگ 

امروز وقتی می خواستم نماز بخونم پسری هم ازم چادر می خواست تا با من نماز بخونه:

ملوسکم  همچنان شیر می خوره و هر وقت میاد بغلم باباش میگه: خجالت نمی کشی؟ بزرگ شدی دیگه. چشماشو می بنده و می گه: بابایی نبینه.

بهش میگم: من جوجو آریان بخورم؟ میگه: جوجو کخه.

روزها همچنان پوشک نمی پوشه و فقط موقع خواب پوشکش میکنم.خیلی بهتر شده و اکثرا بهم میگه.غیر از دستشویی بزرگشو که هر وقت داره میگه: شخم  ( شکم) درد.اما تو دستشویی میترسه و نمی کنه.رو لگنش هم نمیشینه.اصلا دوست نداره.

قبل دستشویی میگه مامان جیش دارم.بعد از اینکه اومد بیرون میگه: جیش داشتم. فدای اون فعل ماضی و مضارعت بشم من.

مادرجون یکی دو روزه که حالش خوب نیست.چربی خونش رفته بالا و سرگیجه شدید داره.ما روزا میریم خونه مامانم.دیروز هم صبح هم بعدازظهر بردمش دکتر.

آریان که گریه می کنه بهش میگم: آریان گریه می کنی چی میشه؟ میگه : سر مادرجون درد.

میگم پس گریه نکن.میگه : باشه. 

بی نهایت علاقه به پریز  برق و دوشاخه داره که تمام مدت باید مواظبش باشم.هر وقت بی سر و صدا میشه  یه جا با یه پریز مشغوله خرابکاریه.

تو ماشین لج می کنه بغل باباش بشینه.بهش میگم آریان اگه بغل بابایی بشینی چی میشه؟میگه: پلیس بابایی دعوا 


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

خاله زینب
29 شهریور 91 10:09
ای جانم خدا حفظش کنه برات اجی ایشالله ب زودی زود مامانتم حالش خوب شه خواهری
نگارین(عروس دلشکسته)
29 شهریور 91 12:46
سلام عزیزم وای تو رو خدا مواظبش باش نذار باهاش بازی کنه...چند بار دعواش کن تا متوجه بشه که نباید با پریز بازی کنه اخ که تو چادر چقدر با نمک شده از طرف من محکم محکم ماچش کن
مامان طاها
29 شهریور 91 16:00
الهی چه جوری تی وی میبینه با نمک داره دوسالش میشه دیگه کی میخوای از شیر بگیریش خانوم
سمانه مامان پارسا جون
29 شهریور 91 17:39
یعنی هنوز موفق نشدی از شیر بگیریش زهره جون؟
روی ماهشو ببوس جیگرمو


هنوز با جدیت اقدام نکردم
مامان امیرعلی
29 شهریور 91 22:05
قربون آریان جون شیرین زبون
مامان امیر مهدی
30 شهریور 91 2:34
عزیزم چه عکس بامزه ای گرفتیانشاالله که حال مادر جون زودتر خوب بشه ماشالا خیلی شیرین زبونه فدااااااش
مامان بهار
30 شهریور 91 2:43
ماچماچماچماچماچ هزار تا بوس واسه این جیگر با اون چادر قشنگش
مونا مامان امیرسام
30 شهریور 91 2:58
عزیزم چقدر چادر بهت میاد شیرین زبون
مامان آرینا موفرفری
30 شهریور 91 10:34
فدای شیرین زبونیات خاله خیلی دوست دارم عزیزم.انشااله مادر جون هم حالش خوب می شه .
lمامان زهرا دختر دوست داشتنی
31 شهریور 91 10:13
امیدوارم هر چه زودتر حال مادربزرگ آریان جون بهتر شه مواظب شیطنت های گل پسر هم باشید
lمامان زهرا دختر دوست داشتنی
31 شهریور 91 10:13
دوستای گلم با چند پست جدید بروز شدیم خوشحال میشم سر بزنید و نظر بدهید واقعا به همراهی شما برای از نو نوشتن وبلاگ دخترم نیازمندم... دوستون دارم و منتظرتون هستم راستی فرا رسیدن فصل زیبای پاییز را تبریک میگم فصل ماه مهر و بوی مدرسه ، فصل بارونهای قشنگ خدا، فصل برگ ریزون رنگارنگ، فصل شب یلدا و خصوصا خصوصا فصل سالگرد تولدم ( برای همه آذر ماهی ها یک دست قشنگ بزنید)
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
31 شهریور 91 10:53
ایییییییییییییی جانم
مامان خورشید
2 مهر 91 7:34
چه خنده شیرینی داره با اون چادر سر کردنش.
مهسا مامان باربد
3 مهر 91 15:47
مامان آریام
5 مهر 91 23:58
ای جانم عزیزم با این شیرین زبونیت مامانی خوش به حالت
عاطفه
23 دی 91 19:23
سلام هره جون خدا برات نگهش داره خیلی ناه من عاشقشم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریان جون می باشد