امروز پسرک
امروز صبح با بوسه های آریان بیدار شدم.با اینکه خیلی خوابم میومد ولی اینقدر شیرین بود که خوابم رو بپرونه.
منو اریان رفتیم خونه مادرجون.
فکر کنم اونم دلگیری مو احساس کرد .چندین و چند بار بهم گفت: من مامانی خیلی دوس دارم.
و بعد سوالی از می پرسید: مامانی ، آریان خیلی دوس داری؟؟؟؟؟
منم محکم بغلش میکردم و می بوسیدمش و می گفتم: من فدای تو می شم.من برات می میرم نازنینم.هرچند هر از گاهی بی معرفت میشی.
راستی عزیز جونم 25 ماهه شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی