یک اتفاق خیلی خوب
یک پنج شنبه دوست داشتنی 16 خرداد 92
اگه گفتین چه اتفاقی افتاد؟؟؟؟؟
.
.
.
اولین ملاقات ما با یکی از بهترین دوستای نتی
طاها جونم و مامان گلش و بابای محترمش از وبلاگ http://tahajooni.blogfa.com/
خیلی ملاقات خوبی بود.از اینکه از نزدیک دیدمشون واقعا خوشحال شدم.با اینکه ما رو قابل ندونستن و خونمون تشریف نیاوردند.
اعظم جون همونطور که تو تصورم بود خیلی خانوم . خونگرم و مهربون.هیچ حس غریبگی باهاش نداشتم انگار از مدتها قبل می شناسمش.برا خودم هم خیلی جالب بود.
طاهاجون خوشکلم هم شیطون و خیلی خیلی دوست داشتنی.
سخت ترین جای کار عکس گرفتن از دو وروجک بود که با افعال معکوسی که مامان طاهاجون به کار برد یه کمی اسونتر شد ولی شاید هر کدوم20 تا عکس گرفتیم که بهتریناشون برا من اینا بود.
اعظم جون بهشون می گفت: نخندین اینا هم می خندیدند.
به امید دیدار دوباره...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی