لالایی
داشتم برای آریان آهنگ لالایی صبح بخیر کوچولو رو میزدم فقط می گفتم لالالالایی لالالالایی دیدم میگه مامان گنجش.
خندم گرفت و گفتم گنجشک لالا بعدش گقت سنجا .منم خوندم سنجاب لالا
قربون پسرم برم که لالایی رو یاد گرفته.
میگه آب بده.بهش آب میدم.میگه : س س (sa sa ) می گم نه مامانی سرد نیست.میگه: گم (gam).میگم آره مامان گرمه.
میگم برق و خاموش نکن.میگه اوشن.میگم آره مامانی روشن باشه.
برنامه کودک نگاه میکنه هروقت که یکی مثلا میره بالای درخت میگه: پایین.پایین (یعنی بیا پایین)
تو حیاطمون چند تا سوسک مرده بود.رفت پشت در و گفت مامان سوس سوس .گفتم آره مامان سوسکه.می گه پن تا .
دست و صورت آریان رو چند تا پشه زده.امروز هی می اومد پیش منو بابا و می گفت بو شده.بوس.هی من بوس می کردم میرفت پیش باباش.فکر کنم امروز یه صدباری ما جای پشه هاشو بوس کردیم.
حالا دیگه همه چی رو متوجه میشی.حتی وقتی اطرافیان مازندرانی صحبت می کنن خوب متوجه میشی و جواب میدی. ولی جمله نمیگی.هنوز در حد کلمه یا جمله های دو کلمه ای.