تلاش
پسرم داره نهایت تلاشش رو می کنه تا بتونه پنکه رو روشن کنه:
امشب عروسی دوستم هدی ست که قراره بابایی من و پسری رو ببره اما خودش نمیاد.خدا کنه زیاد اذیت نکنه.میدونم که امشب از نفس میندازه منو اینقدر که باید دنبالش برم.
هدی هم قراره بره مشهد زندگی کنه.همه دوستام دارن از بابلسر میرن و دور میشن.
انشا... خوشبخت بشن.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی