ک و خ
بابایی اریان رو قلقلک میده.میگه نخنه.(نکنه)
اسباب بازیشو شکوند.میگه مامان شخوندم.
به شکر میگه : شخر (shekhar)
به شکم میگه : شخم (shekham)
رفتیم بیرون یه نی نی اومد آریان رو که ایستاده بود و نگاش میکرد کتک زد.آریان هم اومد به باباش میگه نی نی بخش (bokhosh= بکش)
گذاشتمش رو تاب داشتم تابش میدادم میگه نمیترسم هوااااااااااااااااا.یعنی تندتر تابم بده.
تا یه کاری می کنه ناراحتم می کنه میگه بخشید.اما بازم به کارش ادامه میده.
عاشق اینه که درگوشی باهاش حرف بزنیم یا اون درگوش ما یه چی بگه.
هر وقت داره یه کاری می کنه نمی تونه مثلا داره از صندلی میره بالا بین راه گیر می کنه تا شروع میکنه گریه کنه، می گم اریان الان به جای گریه باید چی بگی؟ میگه کمک
تمام روز داره برا خودش شعر یا لالایی می خونه.
هرچی که می بینه میگه: این شیه؟(چیه) شاید روزی هزار بار می گه این شیه و منم براش توضیح میدم.
داشتیم از خونه مادرجون میومدیم خونه.تو ماشین میگه: خونه ..... نریییم.بابایی میگه پس کجا بریم؟ میگه بیرون.عاشق سرعته و هی به باباش میگه: تند تند وقتی باباش گاز میده نیشش تا بناگوش باز میشه.
کاملا به وسایل دخترونه علاقه منده.از لوارم آرایش من گرفته که کلی از وقت روزش مشغول آرایش کردنه تا تل و گیره مو و ....
عاشق موتورسواری اونم با مانعه که از روی بالشت یا احیانا ما که دراز کشیدیم رد میشه و یا موتورشو رو با زحمت میذاره رو مبل و اون بالا موتور سواری می کنه.نمیدونم رو زمین صاف بهش حال نمیده
تا زمین میخوره میگه: مردم ما هم میگیم خدانکنه پسرم.