آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

آریان جون

وروجک زبون باز من

1391/6/11 2:05
نویسنده : مامان آریان
318 بازدید
اشتراک گذاری

ای خدا من از دست تو چیکار کنم شیطون بلا. دیوونم کردی اینقدر که اذیت می کنی.لج می کنی و حرف گوش نمیدی.تا میخوام دعوات کنم بغض می کنی و خیلی معصومانه میگی: مامان نوکرتم.اونوقت بنده هم لال میشم.آخه چی می تونم بهت بگم.

امروز با ماشینت پامو زیر کردی.میخوام برم شکایت کنم ازت.

امشب داشتی تاب بازی میکردی هی می گفتی مامان بیا که تابت بدم.بابا می خواست تابت بده نذاشتی و بابا رو زدی.بابا هم باهات قهر کرد.هی صدام میکردی و منم بهت می گفتم به بابا بگو تابت بده.تو گفتی: بابا... قهره.گفتم به بابا بگو ببخشید باهات آشتی کنه.توام صدا کردی : بابایی  ....   نوکرتم..... آشتییییی.

هر وقت یه چیزی می خوای که بهت نمیدم گردنتو کج می کنی و دوتا انگشت کوچولوتو بهم می چسبونی و می گی مامانی  یه کوشولو

امروز بهت گفتم میخوایم بریم خونه مادرجون پریا هم میاد.گفتی: پریا    خونه آریان    بیادش     تاب بازی    تند      دنگ.(یعنی تلفن کن بهش).الهی من فدات بشم که جملاتتو با فاصله و تیکه تیکه میگی.قربون اون جمله گفتنت.

مامانی می خونه و آریان همراهیش می کنه:

تپلویم تپلو    صوئت هلوئه         چشم و ابروم سیاهه         قد و بالام   کاتاهه

مامانه خوووووب       میشینه توی خونه        می بافه دونه نه     می پوشم خوش تل        

مثه   آریان   می شم.   (اگه بخونم دسته گل می گه: نه آریان)

گل همه رنگش خوبه               بچه زرنگ           تو کتابا نوشته     تنبل    زشته   

تنبل همیشه  خوابه           جاش تو   ت خوابه         پاشو پاشو   بیدارش    

از رختخواب   بیدارش       بشور   دست و روش     شانه بزن موئش   

مسواک بزن به دندون              تا بشه شاد و خندووووون

این شعر و پسری تنهایی میخونه.تمام روز داره برا خودش زمزمه می کنه:

تاب تاب ابازی             خدا آریان، بابا آریان،  مامان آریان نندازی

اگه بندازی           مامانی و باباییییییی

 

::::عشق من مامان رو به خاطر کوتاهی هاش و هر از گاهی دعواهایی که می کنمت ببخش.منم مشکلات خودم رو دارم و سر و کله زدن با تو اعصابی می خواد فولادین که همیشه ندارم.دوستت دارم.

 

 به آریان میگم: مامانی خیلی دوست دارم.

تو چشام نگاه می کنه و میگه: دوس داره

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

خاله زینب
12 شهریور 91 13:17
ای جانمـــــــــــــــ زهره جون شکایت ک کردی حتما دیه رو هم بگیر ازش خواهر
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
12 شهریور 91 13:57
ای جانم چقدر تو خوشمزه ای خاله.فقط یه کم دست از شیطونی بردار که مامانت کلافه نشه قلمبه ی من.
مامان نفس طلایی
15 شهریور 91 15:32
ای پسر شیرین زبون و بلا
مامان امیرعلی
15 شهریور 91 21:59
قربون شیرین زبونیات
مامان بهار
16 شهریور 91 14:06
ماشاا.. به این پسره دوست داشتنی خیلی خوبه می تونه شعر حفظ کنه و خوب حرف بزنه ایشا.. خاله زهره حوصله کنه تا استعدادای آریان جون شکوفا بشن
مامان هوراد
16 شهریور 91 15:23
سلام آریان جان جیگر شما برم اینقدر خوشمزه ای ماشالله
ilijoon
18 شهریور 91 0:22
اي جانممممممممممم قربون شيرين زبونيت بشم ما هم نوكرتيم عزيزم
ilijoon
18 شهریور 91 0:23
شعر تاب تاب عباسي ات خيلي خانوادگي بوده
مهسا مامان باربد
26 شهریور 91 16:11
آفریـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
مامان آنیسا
28 شهریور 91 21:44
ایییییییییییییی جوووووووووون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریان جون می باشد