وروجک زبون باز من
ای خدا من از دست تو چیکار کنم شیطون بلا. دیوونم کردی اینقدر که اذیت می کنی.لج می کنی و حرف گوش نمیدی.تا میخوام دعوات کنم بغض می کنی و خیلی معصومانه میگی: مامان نوکرتم.اونوقت بنده هم لال میشم.آخه چی می تونم بهت بگم.
امروز با ماشینت پامو زیر کردی.میخوام برم شکایت کنم ازت.
امشب داشتی تاب بازی میکردی هی می گفتی مامان بیا که تابت بدم.بابا می خواست تابت بده نذاشتی و بابا رو زدی.بابا هم باهات قهر کرد.هی صدام میکردی و منم بهت می گفتم به بابا بگو تابت بده.تو گفتی: بابا... قهره.گفتم به بابا بگو ببخشید باهات آشتی کنه.توام صدا کردی : بابایی .... نوکرتم..... آشتییییی.
هر وقت یه چیزی می خوای که بهت نمیدم گردنتو کج می کنی و دوتا انگشت کوچولوتو بهم می چسبونی و می گی مامانی یه کوشولو
امروز بهت گفتم میخوایم بریم خونه مادرجون پریا هم میاد.گفتی: پریا خونه آریان بیادش تاب بازی تند دنگ.(یعنی تلفن کن بهش).الهی من فدات بشم که جملاتتو با فاصله و تیکه تیکه میگی.قربون اون جمله گفتنت.
مامانی می خونه و آریان همراهیش می کنه:
تپلویم تپلو صوئت هلوئه چشم و ابروم سیاهه قد و بالام کاتاهه
مامانه خوووووب میشینه توی خونه می بافه دونه نه می پوشم خوش تل
مثه آریان می شم. (اگه بخونم دسته گل می گه: نه آریان)
گل همه رنگش خوبه بچه زرنگ تو کتابا نوشته تنبل زشته
تنبل همیشه خوابه جاش تو ت خوابه پاشو پاشو بیدارش
از رختخواب بیدارش بشور دست و روش شانه بزن موئش
مسواک بزن به دندون تا بشه شاد و خندووووون
این شعر و پسری تنهایی میخونه.تمام روز داره برا خودش زمزمه می کنه:
تاب تاب ابازی خدا آریان، بابا آریان، مامان آریان نندازی
اگه بندازی مامانی و باباییییییی
::::عشق من مامان رو به خاطر کوتاهی هاش و هر از گاهی دعواهایی که می کنمت ببخش.منم مشکلات خودم رو دارم و سر و کله زدن با تو اعصابی می خواد فولادین که همیشه ندارم.دوستت دارم.
به آریان میگم: مامانی خیلی دوست دارم.
تو چشام نگاه می کنه و میگه: دوس داره