شش روز بدون شیر
امروز 6 امین روزی بود که پسری من شیر نخورد.حالا دیگه پسری پاکه.هر از گاهی میاد و میگه مامان نشون بده.بعد نازم می کنه و میگه: بابایی مامانی بو شده.
دیگه بعدازظهرها نمی خوابه و شب ها هلاک از خستگی بیهوش میشه و می خوابه ولی هر روز ساعت 5-6 صبح بیدار میشه و کلی گریه می کنه.اصلا هم نمیذاره منو بابایی بهش دست بزنیم.تا میریم سمتش میگه: دست نزن . ناز نکن. بروووووووووووو بعدش هم کلی منو میزنه.کمی گریه می کنه و دوباره می خوابه.امروز خیلی نگرانش شدم.نمیدونم یعنی روحیه بچم خراب شده؟؟؟؟؟
آخه من نمیخواستم شیر شب رو حالا ازش بگیرم اما بعد سه روز که قفط نیمه شب ها شیر میخورد دیگه شیر نخواست و الان دیگه شب ها هم شیر نمیخواد ولی بیدار میشه و بداخلاق کلی گریه می کنه.
پسری من شیرین زبونیش روز به روز بیشتر میشه. هی خرابکاری می کنه و میگه: بابایی حواس نبود. (=حواسم نبود)
دیشب بابایی آریانو دعوا کرد.اومد پیش من و گفت: مامانی بابایی دوس ندارم.
امشب داشت میخوابید آروم در گوشم گفت: بابایی بوس کنم؟؟؟؟
این روزا خیلی هله هوله میخوره.هر روز چیبس و تفک (= پفک ) و بستنی و بیسکوئیت میخوره.