آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

آریان جون

ماجرای فرش های خونه مادرجون

1391/7/22 17:12
نویسنده : مامان آریان
345 بازدید
اشتراک گذاری

حدود یه هفته پیش خونه مادرجون بودیم داشتیم فیلم نگاه میکردیم.از آریان پرسیدم جیش داری گفت : نه

پسرک داشت بازی میکرد یهو دیدم میگه مامان جیش و فوری همه شو رو بدترین فرش ممکن خونه مادرجون که کلی وسایل سنگین روش بود خالی کرد.وای که داشتم از عصبانیت می مردم.گفتم من همین  الان ازت پرسیدم گفتی ندارم.خلاصه بابایی و پدرجون فرش فوق العاده سنگین رو بردن تو حیاط و با هم شستنش. بابایی هم خیلی عصبانی بود اما مادرجون و پدرجون در کمال آرامش تمام خواسته های پسرک رو انجام میدادن و آریان هم با شیرین زبونی هاش مخصوص خودش هی همه رو می خندوند. خود آریان هم کلی در فرش شستن کمک کرد.یه شلنگ آب مال آریان بود . همه رو باهاش خیس میکرد.

حالا هر روز میگه : بابایی دیشب خونه مادرجون جیش زدم.(هر اتفاقی که مال گذشته باشه چه 5 دقیقه قبل چه چند روز قبل میشه : دیشب)

خلاصه بعد دوسه روز فرش خشک شد و جابه جاش کردن.

این آخر هفته خواهرام اومدن و همه با هم خونه مامانم بودیم.ترنم خواهرزاده م که یازده ماهشه پیشمون بود و خواهرم که پرستاره بیمارستان بود.یهو دیدم رو موکت آشپزخونه یه چیزی هست.نگو خانوم پی پی کرده و چون گاهی رو باسن راه میره به جای چهار دست و پا رفتن از مای بی بیش در زده.باز هم موکت رو از طبقه بالا پرتاب کردم تو حیاط و پدرجون که از اداره اومد شستش. منم آشپزخونه رو شستم.

همون روز غروب خواهرم می خواست ترنم رو عوضش کنه برد شستش و اورد گذاشت رو زیرانداز تا بره براش پماد بیاره وروجک فرار کرد و مبل گرفت و ایستاد و رو یه فرش دیگه حال جیش زد.بازم همون ماجراهای فرش شستن تکرار شد.

به مامانم گفتم بچه ها برات یه گردگیری حسابی کردنچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

شهرزاد
22 مهر 91 18:41
آخییییییی طفلکیا واقعا خسته نباشید خیلی سختهههههههههههههههههههههه
مامان نفس طلایی
22 مهر 91 19:09
عجب ماجرای با نمکی .... خدا نوه ها رو حفظ کنه و مادر جون و پدر جون رو که همیشه مهربون و صبورن
مامان امیرعلی
22 مهر 91 21:49
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
22 مهر 91 23:57
متاسفانه نمی تونم درکت کنم که چقدر عصبانی شدی چون هنوز حسامو ما بی بی می کنم فقط می تونم به این دو تا وروجک بخندم .
مامان زهرا
23 مهر 91 10:11
خسته نباشید فکر کنم تا آخر پروژه از پوشاک گرفتن کلی عضله پیدا می کنید بسکه فرش و موکت می شوری
مامان مانی
23 مهر 91 10:53
سلام ..... شاد باشید و سلامت ....
مامان امير علي
23 مهر 91 12:57
اگه بدونيد منم چقدر سختي كشيدم . چندين بار فرش و خونه تكوني . ولي اخرش فشارمو روش كمتر كردم و خيلي خوب جواب داد و خودش گفت . عصباني نشيد از دست اريان جوني . خوب كوچولو ديگه
مامان خورشيد
23 مهر 91 14:19
هم ناراحت كننده و هم بامزه بود. خدايي اين وروجكا انرژي از آدم مي گيرن. خدا به هممون صبر بده. الهي سايه بابا و مامان گلتون هميشه بالا سرتون باشه و از بودنشون كيف كنيد.
سمانه مامان پارسا جون
23 مهر 91 16:45
وای چه مشکلاتی داره این از پوشک گرفتن
زهره جون آریانی خوب شد مریض بود؟


نه هنوز خوب نشده.نمیدونم سرمای این فصل چرا خوب نمیشه .
اعظم مامان آوین
23 مهر 91 17:10
عصبانیتت رو درک میکنم .خودم یه بار این بلا سرم اومده .خیلی عذاب آوره . ولی خب بچن دیییییییییییییگه .چه میشه کرد؟؟؟؟؟؟؟
مامان آریام
23 مهر 91 23:50
ای وای خیلی سخته و واقعا آدم عصبانی میشه اما چه میشه کرد...بچه اند دیگه راستی حال گل پسری چطوره...بهتر شده که ایشاالله هزار تا بوس برای آریان جون


ممنون عزیزم.نه هنوز خوب نشده.گلتو ببوس
مامان ارتین
24 مهر 91 0:15
وااااااااای چقدر سخته خسته نباشی مامانی
مامان مانی
24 مهر 91 1:12
پس حسابی آریان جون و دخترخاله خرابکاری فرمودن در عوض خونه مادرجونش حسابی فرش تکونی شد قربونه پسر شیرین زبونم حالش که بهتره ایشاا..
mamane helena
24 مهر 91 8:34
salam zohre joon azizam khoda behet sabr bede be manam hamintor bebos nafasamo boosssssss
نگارین(عروس دلشکسته)
24 مهر 91 11:09
سلام گلم وای که خدا میدونه چقدر خندیدم خدا حفظشون کنه.........مامانت یه خونه تکونیه حسابی کرده
مامان آرینا موفرفری
24 مهر 91 13:18
عجب
خاله زینب
24 مهر 91 15:10
هووووووووووووووووووووووووووووووف !!!!!!!!!!!!!!
مونا مامان امیرسام
25 مهر 91 20:05
بنده خدا مامانی. خدا به همه مادرها صبر بده
مامان آریام
26 مهر 91 16:35
آفرین به پسر باهوش....واقعا بچه های این زمونه خیلی با ما فرق دارند
مامانی فقط چرخ گوشت نده دست آریان...من اون عکس رو دیدم، قلبم درد گرفت


نگران نباش خاله جون.به برق وصل نبود.
مامان آریام
26 مهر 91 16:36
راستی شما تشریف بیارین پیش ما....جایگاه اختصاصی دارید واسه نمایش آریام
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریان جون می باشد