آقای آشپز
آریان جونم در طول روز زمان زیادی رو صرف آشپزی می کنه.علاقه زیادی به وسایل آشپزخونه داره.
در نهایت تمام نخود و لوبیا رو پخش می کنه و از هر گوشه خونه میشه نخود و لوبیا جمع کرد.
این هم اولین باریه که پسرم رو تخت خودش خوابید.
و اینکه این روزها خیلی سخت میشه از آریان عکس گرفت.
پسرم 4 رنگ آبی و سبز و زرد و قرمز رو به خوبی میشناسه.
چند شب پیش یه بادکنک سبز بود که آریان داشت باهاش بازی میکرد و ترکید.من رفتم از تو کیفم تو اتاق براش بادکنک بیارم.تو تاریکی فکر کردم بادکنکه سبزه.آریان می گفت : مامان این آبیه؟ بدون اینکه نگاش کنم : گفتم نه پسری سبزه.حالا از آریان اصرار و از من انکار .اون می گفت آبیه و منم بدون اینکه نگاش کنم (نمیدونم داشتم چیکار میکردم حواسم بهش نبود) می گفتم سبزه.
دیدم رفت یه تیکه از بادکنکی که ترکیده بود رو آورد برام و گفت: مامان این سبزه.بادکنکه جدید رو آورد بالا و گفت : این آبیه.
برگشتم نگاش کردم دیدم بیچاره حق داشت اینهمه اصرار می کرد.
الهی من فدای پسر خوبم بشم.
در طول روز چندین بار صلوات می فرست.همش با خودش زمزمه می کنه: محمد و ال محمد
تا صدای اذان رو می شنوه صلوات میفرسته و میگه : مامانی شفا آمین (یه روز موقع اذان تو بغلم بود بهش گفتم بیا با هم دعا کنیم.دستاشو بردم بالا و گفتم انشالله خدا همه مریضا رو شفا بده.آمین)
از اون روز تا صدای اذان میاد خودش دعا می کنه.
پسرم روز به روز داره شیرین تر میشه.اینقدر شیرین زبونی می کنه دل همه رو می بره.خیلی دوست دارم وروجکم.
:::: وروجک در یک ماه اخیر که دیگه ترک شیر کرده نزدیک به سه کیلو وزن کم کرده.شکم چاقالوش کاملا آب شده و رون های تپلش خیلی لاغر شده. ولی در هر حال خوشکله و عشق مامان.