عکسهای عشقم
وقتی پسرک بیداره عمرا بشه با کامپیوتر کار کرد یا خودش باید بشینه یا اینکه هی خاموش و روشنش می کنه.
میگه مامانی این فلشه؟ و هرچی گیر آورد میزنه به usb .
این هم نهایت تلاش برای دسترسی به حیاط خونه.اگه بدونید با چه مشقتی این مبل بادی رو آورد و گذاشت اینجا.آخر هم یه پشتک حسابی زد و اگه نزدیکش نبودم سرش میخورد به کنسول. به قول خودش peshtak
اینجا هم پسری داره تو حیاط خلوت خونمون بازی می کنه.یه بسته چوب کبریت رو خالی کرد تو سطل آب.
داشتم با موبایلم ور می رفتم آریان اومد و گفت مامانی چی می کنی؟ (= چیکار می کنی ) گفتم موبایلمو نگاه می کنم.گفت: ام م م میدی؟ (= sms) من موندم چی بهش بگم.
وقتی میره دستشویی میگه: بابایی بیاد ننا ببینه.( یعنی بابایی بیاد نگام کنه.)
آریان میگه: مامان آریان باباآریان کجاست؟
آریان اسمت چیه؟ آریان اح مدی ( با استپ کامل روی ح) بابایی چیه؟ امید اح مدی
مامانی چیه؟ زهله ... اسم کامل هممون رو یاد گرفته.
:::آریان باز هم صداش گرفته و آبریزش بینیش شروع شده.هر سال از مهر وقتی سرما شروع شد پسرک همیشه مریضه تا آخر اردیبهشت.