حرفای آریانی
* بابا تو اتاق خوابیده.من و آریان تو هال. آریان رفت رو یه بالش دراز کشید و با یه لحن خیلی غمگینی گفت: من بابا ندارم بغل کنم.
* مامان رفته w.c .آریان گریان . اومدم بیرون میگم چیه آریان؟ میگه: من مامان ندارم.مامان رفت دشویی.
* بابا داره تلویزیون می بینه.مامان داره ظرف میشوره.آریان ماشین سواری می کنه.رفت پیش بابا میگه: بابایی کارت داری من بنزین بزنم؟
* آریان تو آشپزخونه سخت مشغول ور رفتن با شیشه شور.میگم چیکار می کنی آریان؟ یه دستمال میکشه رو کابینت و میگه: تمیز می کنم اینجا.بی خیالش شدم و مشغول کارای خودم شدم.یه دفعه کلی شیشه شور خالی کرد رو کابینت.تو هوای خودش میگه: مامان من می کشههههههه آخ اخ
* به خودش میگه : مستر آریان احمدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی