موهای آریان
دیروز موهای آریان رو کوتاه کردیم. باز هم بسیار با مشقت.این دفعه خیلی ناز شده پسرکم.
دیروز داشت از مادجون درباره خال صورتش می پرسید.گفت این چیه؟من ندارم؟مادرجون گفت: نه شما خال نداری رو صورت من خال داره.آریان صدام کرد و گفت: مامان رفتی بازار خال میخری آریان بذاره؟؟؟؟
داشتم برا خودم یه آهنگ زمزمه میکردم.گفت چی میخونی؟گفتم شعر میخونم.گفت آنگ (آهنگ) میخونی؟ گفتم آره.گفت باشه.بعد سرشو آروم به طرفین تکون داد و گفت: گوش میدم.
امروز غروب الکی هی داشت غر میزدو گریه زاری میکرد.منم بهش می گفتم گریه نکن چشمات درد میادصورتت قرمز میشه.یهو دویید رفت تو اتاق و با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن.رفتم نازشو کشیدم و بغلش کردم و آوردمش بیرون.گفتم چیه پسری؟گفت: قهر کردم من.
بی نهایت سربه هواست و اصلا جلو پاش رو نگاه نمیکنه.روزی چند بار به در و دیوار و میخوره و مصدوم میشه.دیروز صبح پیشونیش خورد به تیزی دیوار و فورا کبود شد اما حدود یه دقیقه گریه کرد و با بوس من حل شد.ولی برای چیزای بیخود چشمتون روز بد نبینه ساعتها گریه می کنه و جیغ میزنه.
دیروز خونه مادرجون مهمون بود و من چایی آوردم.آریان هم عاشق قنده و به خاطر قند کلی چایی میخوره.میره بغل پدرجون و بهش قند میده و میگه بشتون(بشکون).داییم هی بهش گفت قند نخور دندونات خراب میشه و از این دست نصایح.بابام هم داشت براش قند خرد میکرد حواسش به صحبت آریان و داییم نبود و داشت با خالم صحبت میکرد.آریان هم تا قند های ریزشده رو دید گفت: من قند نیخام.پدرجون قند میده.مامان قند ببر.ای مرموز من.سریع موضعش عوض میکنه.
دیشب باز خونه مادرجون جیش زد.البته خیلی کم و زود متوجه شد.دیگه دارم از دست این دستشویی رفتن و نرفتنت دیوونه میشم.همه ی کاهاش به زوره.به زور لباس می پوشه،به زور میاد دستشویی،به زور غذا میخوره،به زور حمام میره و هرچیزی که فکرش رو بکنید با کلی مشقت انجام میشه.دیگه مغزم داره error میده.دیگه نمی کشم.
امروز صبح کلی تهدیدش کردم که دیگه میخوام پوشکت کنم که خدا رو شکر امروز یه خرده سربراه تر بود.چند بار محکم بغلم کرد و بهم بوس آبدار داد که فکر کنم داشت خ . ر . م میکرد.
ولی من همه جوره عاشقتم گل من.