تهدید به سبک آریانی
سر میز صبحانه اکثرا بابایی بیچاره باید چند باری جاش رو با آریان عوض کنه و هر دفعه جای استکان چاییش رو تا احیانا دست آریان بهش نخوره.بایی چای رو گذاشت جلو من و بلند شد تا جاش رو با آریان عوض کنه.آریان انگشت اشاره ش رو آورد بالا و با تهدید به من گفت:
چایی بابایی نخوریاااا.می کشمت.کهنه می پوشمتااااااااااااا.
(میگن موشک جواب موشک.منم هروقت آریان دستشویی نمیاد تهدیدش می کنم که کهنه می پوشمت.چیزی که عوض داره گله نداره)
*************
بابایی آریان داشت میومد خونه براش آبمیوه هلو خرید.غروب بهش دادم با یه تی تاب بخوره .گفت بابایی برا من خرید؟ گفتم آره.خوشحال شد.بعد یادش اومد گفت شما نداری؟ گفتم نه.با دلسوزی گفت: این دفعه آب هلو با کیتاب (=تی تاب) میخرم شما بخور.
ای قربون دلت بشم.من فدای پسر مهربونم بشم.
لبم باز آفت زده.آریان گفت چی شده؟گفتم زخم شد مامانی.اومد لبمو بوسید و گفت: لب مامانی بوس دادم خوب بشه.
چقدر خوبه که تو رو دارم عشق من.نفسمی.این روزا مرهم دل خستمی.