زمزمه های عاشقانه آریان
*آریانم با خودش زمزمه می کنه: دریاکنار هنوز قشنگه عاشد(عاشق) جنگلم و بقیه شم آهنگ خالی...
*می خواستیم چایی بخوریم.آریان تا قند و دید گفت: من عاشد قندم.
قربون اون عشقت بشم من.منم عاشق توام آریانم.
* آریان به بابایی گفت: من بابایی دوست ندارم.بابایی گفت: منو دوست نداری؟ آریانم گفت : ندارم.بابایی گفت: آریان منو دوست نداره.من گریه می کنم.آریان گفت:گریه نکن بابایی دوست دارم.الکی گفتم.
*هر وقت آریان یه کار خوب می کنه تشویقش می کنم و میگم تو پسر خوبی هستی آقایی خودش ادامه میده: خیلی خوبم.مهربونم و کلی از خودش تعریف تمجید می کنه.
*هر وقت به زور میخواد یه چیزی بده ما بخوریم و ما هم امتناع می کنیم میگه: بخور خوشمزه ست.بزرگ بشی آقا بشی مرد بشی.
*از کلمات واللا و به خدا در پایان جملات استفاده می کنه.رفتیم حموم آب یه خورده زیادی گرم بود میگه: خیلی گرم بود واللااااااااااا.
من و بابایی هم در عجب از جملات و کلماتی که به زبون میاره و خیلی از خودش بزرگتره.
:::: دوستای گلم کوتاهی منو ببخشید.اگه کم پیشتون میام یا از قبلنا دیرتر آپ می کنم به علت مشکلاتمه.
مامانم از دیشب دوباره بیمارستان بستری شده.دردش دوباره عود کرده .دستش عفونت کرده و به شدت ورم کرده.دکتر گفته اگه عفونتش با دارو حل نشه باز باید جراحی بشه.تو رو خدا خیلی برامون دعا کنید.