خداااااااااااااااااااااااااااااا
اخه چرا همه اسم خودشون رو میذارن دکتر؟؟؟؟؟؟؟؟دارای بورد تخصصی و فوق تخصصی و هزار کوفت و زهرمار دیگه که ما ازشون سر در نمیاریم.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعد عمل دست مامانم که از وسط های بازوش تا نزدیکی مچ دستش بریده شده بهش یه آنتی بیوتیک نمیده.اونم برا مریضی که دیابت داره.دو هفته بعد عمل که دوباره رفتن مطب جناب دکتر بدون اینکه به دست مامان نگاه کنه به پرستارش گفت که بخیه هاشو برداره.پرستار هم بعد برداشتن چند تا بخیه گفت آقای دکتر این هنوز خوب جوش نخورده جناب دکتر گرامی هم فرمودند ولش کن بره شهرستان خودشون بگیره.و حالا بعد از حدود 40 روز از عملش هنوز از جای عملش خون میاد و هنوز جوش نخورده.یه سری موقع گرفتن چند تا از بخیه ها ده تا آمپول و کپسول از دکتر شیفتی که اومد ویزیتش کرد.سه روز بستری همین چند روز پیش و الان هم نهایتا دوباره بستری تو بیمارستان شفا یحیاییان تهران و دوباره جراحی این دفعه برا عفونت .
آخه خدا رو خوش میاد این روزا اکثر دکترا مشغول تجارتن و نه طبابت.اون موقعی که برا عمل 2میلیون زیرمیزی رو تو مطبشون دریافت می کنن(البته با توجه به نوع بیمارستان اعلام کردن که فلان جا 2 میلیون فلان جا 5 میلیون و فلان جا 6 میلیون)یادشون میره که مریض بدبخت به امیدی این پول زور رو میده که براش دل بسوزونی و مداواش کنی نه اینکه بعد عمل تو بیمارستان حتی یه بار هم به مریض سر نزنی.
امیدوارم خدا خودش جوابتون رو بده که یادتون میره برا چی قسم خوردین نه برا پول گرفتن.
حالا مامانم دوباره تو بیمارستانه.امروز باید جراحی بشه در حالی که دیگه توانی نداره.
بابام در به در بیمارستانه و از تمام کار و ادارش افتاده و هر روز درگیر این دکتر و اون بیمارستان شده سر پیری.خواهرم میگه اگه شما دربدری بابا رو تو تهران ببینید دلتون براش کباب میشه.قیافه بابام در سن 57 سالگی مثه یه ادم 70 ساله شده.خدا حفظت کنه بابای عزیزتر از جونم که همیشه تو زندگیت بار مشکلات هممون رو دوشت بوده.همیشه صبوری.صبورتر از هرکسی که می شناسم.شوهرم میگه هنوز کسی به صبوری بابات ندیدم.یعنی انصافه هرکی که صبور شد این همه زجر بکشه؟؟؟؟؟؟؟
و خواهرم شبانه بچه 4 سالشو گذاشت پیش شوهرش و راه افتاد رفت تهران تا موقع عمل پیش مامان باشه و بقیه ما هم از ناراحتی اینکه ششمین عمل روی دست مامانم به همین زودی و در حالی که مامانم از درد کشیدن دیگه هیچ جونی نداره و واقعا ضعیف شده هیچ آرامشی نداریم.
خدایا با اینکه دیگه از کمکت نا امید شدم و هیچ انگیزه ای برای دعاکردن که بی فایده ست ندارم بازم ازت میخوام به مامانم تحمل بدی و تا میتونی بیشتر زجرش بده.تو که شفاش نمیدی تا میتونی زجرش بده.
خداوندا
اگر روزي بشر گردي
ز حال ما خبر گردي
پشيمان مي شوي
از قصه خلقت
از اين بودن
از اين بدعت
خداوندا نمي داني
که انسان بودن و ماندن
در اين دنيا چه دشوار است
چه زجري مي کشد
آنکس که انسان است
و از احساس سرشار است
*****************************
تازه خواستم پر بگیرم که شکستی بالمو
تو که جای زانوهام نیستی بفهمی حالمو...
::::جمعه نوشت:مامانم عمل نشد و عملش در صورتیکه آنتی بیوتیک های قوی بازم عفونتش رو بهبود نده به دوشبنه و یا چهارشنبه موکول شد و از سه شنبه مامانم بستریه.
پسرکم به شدت سرماخورده