آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه سن داره

آریان جون

دندونای نیش

آریان جونم این روزا دندونای نیشش داره در میاد و خیلی بچم رو اذیت میکنه.لثه هاش به شدت قرمز و متورم شده. تمام روز دستش تو دهنشه و یا دستای ما رو میذاره تو دهنش تا گاز بگیره.آخه دندوناشم خیلی تیزه.امان از وقتی که گاز میگیره   خوشکل مامان میدونم که خیلی درد داری و امیدوارم که این دوتا دندون هم به زودی بیان بیرون و راحت بشی  آریان جونم شاید فردا موهاتو دوباره کوتاه کنم.آخه با موی کوتاه خوشکل تر میشی.   ...
24 مرداد 1390

حقوق زن

زن عشق می كارد و كینه درو می كند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی...... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی... در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو... او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی...او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی...او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد... او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ........   ...
23 مرداد 1390

راه افتادم

آریان جونم همین الان تونست چند قدم راه بره.      حالا تو همون حالت هم میخواست برقصه که افتاد و نشست. مبارکت باشه.امیدوارم همیشه تو راه درست قدم بذاری گل پسرم  خدا به دادم برسه شیطون بلا مامان.    ...
17 مرداد 1390

دایی حسین

خداجونم چرا بعضی موقع بنده هاتو یادت میره آخه مگه ما چه گناه نابخشودنی به درگاهت کردیم که هر روز باید منتظر یه خبر بد باشیم. همیشه باید غصه داشته باشیم.اون زجری که از بابت مادرجون آریان میکشیم کمه؟؟؟؟؟  آریانی دیشب دایی حسین  زمین خورد و کتفش شکست.الآنم تازه از اتاق عمل آوردنش بیرون.تو کتفش پلاتین گذاشتن.خاله میگفت خیلی درد داره دایی جون.حالش خوب نیست. ما فردا میریم نور خونه خاله زهرا تا هم دایی رو ببینیم هم بابایی شب پیش دایی بمونه . قول بده فردا پسر خوبی باشی و تو دیگه اذیتم نکن.خواهش میکنم مامانیتو درک کن 
17 مرداد 1390

پریا جیگر خاله

این خوشکله پریا خانم دخترخاله آریانه که در حال حاضر سه سال و سه ماه سن داره. دختر خاله زهرا پریای ما خیلی مهربونه و خیلی هم آریانو دوست داره.چون آریان موقعی دنیا اومد که فیلم افسانه افسونگر و میداد و پریا هم میدید به آریان میگه  آریانگ هی میگه خاله یکی آریانگو بوس کنم؟؟ و چون آریان ما اصلا خوشش نمیاد که کسی بهش دست بزنه  هی پریا اریانو میبوسه  و بغلش میکنه و آریان هم هی اونو میزنه و جیغ میزنه  البنه آریان یه دختر خاله دیگه هم تو راه داره که خاله سمیه و شوهرش هنوز سر اسم به توافق نرسیدن تا من بهتون بگم اینم یه عکس از آریان و پریا   ...
17 مرداد 1390

روز خسته کننده ما

واااای از دست تو وروجکم.امروز خیلی خستم کردی. تمام روز نق زدی و گریه میکنی که بغلت کنم.الان چند روزه بازم بداخلاق شدی.همین که موقع افطار میشه که دیگه شورشو درمیاری.تمام سفره رو بهم میریزی و فقطم دنبال چیزای خطرناکی. خیلی خیلی شیطون شدی   نمیدونم باید باهات چیکار کنم.همش قهر میکنی و دست و پا میزنی و اطرافیان رو کتک میزنی. امروز کلی باهات دعوا کردم و وقتی که تحویلت نمیگیرم بیشتر عصبانی میشی.اما وقتی میبینم گوله گوله اشک میریزی دلم واست کباب میشه.میترسم این اخلاقای زشت رو سرت بمونه. راستی بابایی دیروز بهت میگفت منو محکم بغل کن.توهم سفت میچسبیدی بهش. امروز بهت گفتم موبایل بابایی رو بده بهش تو فقط نگام کردی اما وقتی بابایی گفت الو ر...
17 مرداد 1390

آریان عاشق پدرجون

امروز من تو هال در حال چرت زدن بودم که دیدم رفتی تو اتاق و داری از خودت صدا در میاری.وقتی اومدم دنبالت دیدم که رفتی رو تخت مادرجون وداری با عکس پدرجون که روبروت بود حرف میزنی. بعد هم اومدی جلو در نشستی و اینقدر بال بال زدی تا بابام بیاد اینم آریان و پدرجون   ...
12 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریان جون می باشد