آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

آریان جون

چطوری عزیزم؟؟؟

1391/12/2 23:12
نویسنده : مامان آریان
375 بازدید
اشتراک گذاری

 آریان روزی چند بار ازم می پرسه چطوری عزیزم؟؟؟ میگم قربونت بشم من.

به باباش میگه: ؟چطوری ؟؟؟(با تاکید روی ط) باباش میگه: نوکرتم.آریان میگه:

                  ما بیشتر.... چشمک

 

چه بارونی میباره.ساعت 2:30 دقیقه صبحه.دلم میخواد برم تو حیاط ولی یه کمی می ترسم. 

این پست در اسرع وقت تکمیل میشه.به محض اومدن حوصله اینجانب... 

 

سلام به همه دوست جونام.

امشب که بنده از صبح تصمیم کبری گرفتم برا آپ کردن وب پسرک سرعت اینترنت سخت من رو آزرده کرده.

یه خبر خوش بدم اینکه من نوه دار شدم.این روزا آریان یه عروسکش که گربه هست رو سخت در آغوش می گیره و بهش شیر میده و رو پاش می خوابونه و میگه : بچمه.انشالله قسمت همتون بشه.

امروز صبح می خواستیم بریم خونه مامانم آریان گفت: مامانی بچمو ببریم.اینجا بمونه گریه می کنه.

یه مقدار برنج هم بردیم که تو مسیرمون چند تا مرغ و خروس هستن ،آریان بهشون میده بخورن.میگه: مامانی غذا بدم مرغ و خروسا بخورن.دست آریان درد نکنه بگن.

پسرکم به استکان میگه: اسکانا.به نعلبکی میگه: نکبی.

در حال برگشت از خونه مادرجون بودیم که آریان از باباش سوئیچ می خواست.باباش گفت ماشین نیاوردم.امشب پیاده میریم خونه.

آریان وقتی رسید دم در و ماشین باباش رو تو کوچه دید خوشحال به باباش گفت: ماشین بابایی اینااااااااا.الکی گفتی کلک.

آریان داشت برام زبون میریخت.گفتم چقدر تو بلایی پسر.در جوابم گفت: خیلی شیطونم،حرفای قشنگ میزنم.

پشت چراغ قرمز پشت یه ماشین ایستاده بودیم.با حالت خیلی تاسف باری گقت: ای بابا پس ما چطوری بریم؟؟؟؟

تا چراغ سبز میشه میگه: بابایی سبز شد بریم.

امروز تولد بابایی آریان بود.پسرکم به باباش گفت:

بابایی تلب لدت (تولدت) مبارک.

این روزا آریان تقریبا پس رفت رفتاری کرده و دقیقا حرکاتی رو که در یکسالگی تا یک و نیم سالگی انجام میداد رو می انجام میده.تمام روز گریان از پاهام آویزونه که بغلش کنم.مثه سن حدودا 5 ماهگیش دوباره شست پاش رو میذاره تو دهنش.اینطوری.

و خیلی از کارای دیگه بد دیگه که مدتیه ترکشون کرده بود ،دوباره از سر گرفته.و من همچنان امیدوار به ترک این اعمال زشت...

خیلی وقته از عروسکم عکس نگرفتم.ولی عاشق این عکسشم که مال اسفند 89.

اینم اسفند 90 دقیقا همین امروز.

خیلی دوست دارم نازنینم. عاشقتم شیطونکم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

مامانی درسا
29 بهمن 91 3:51
ماما بیا که حوصله ما هم رفت ....... راستی آریانی ما بشترتر پسرم
مامان خورشيد
29 بهمن 91 8:04
بابا مرام اين پسرو عشقه. نبينم بي حوصله باشي. بيصبرانه منتظر پست هاي شيرينتم.
اعظم مامان آوین
29 بهمن 91 16:37
ماهم چاکرتیم داش آریان .بوس بوس
مامان سيد محمد سپهر
30 بهمن 91 8:50
عزيزم برو برو زير بارن حالشو ببر!
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
30 بهمن 91 15:04
چطوری عزیزم ؟؟؟ خصوصی داری با پست 63 و64 بروزیم
خاله زینب
30 بهمن 91 18:34
پیشب مگه بارون می اومد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
مامان بردیا
30 بهمن 91 21:51
خوشا به حالت....زیر باران باید رفت....نفس بکش...کیف کن....قدر بدون....
نوشین مامان آریا
2 اسفند 91 1:57
شیرین زبون .عزیزم که بزرگ شدی کلمات مردونه استفاده می کنی
مامان آرشیدا کوچولو
2 اسفند 91 3:29
دلم برات تنگ شده بود فرشته کوچولو چقدر خوردنی شدی با این حرف زدن هات
مامان آریام
2 اسفند 91 14:35
سلام پسر خوش زبونم خیلی دلم برات تنگ شده بود....من این روزها خیلی تنبل شدم مامانی خیلی وقته عکس نمیذاریهزار تا بوس واسه آریان جون
مامان بردیا
2 اسفند 91 19:14
سلام.به وبم بیاید شمارو به مسابقه دعوت کردم.
مامان امیر حسین
2 اسفند 91 23:44
گوگولی مگولیه خاله مثل هلو بودههنوزم هلویی خاله منتها یکم بزرگتر
مامان آرشیدا کوچولو
3 اسفند 91 0:17
این عکس آخری رو دققا یادمه . پارسال خواستم یه عکس از خنده آریام برام بفرستی تو هم اینو فرستادی و منو عاشقش کردی این عکس رو منم توی وبم دارم
مامان بردیا
3 اسفند 91 10:05
الهی.چقد اون عکسی که انگشت پاشو میخوره نااااااازهمامانی این مسابقه اینجوریه که باید هدفت از درست کردن وبلاگ برای پسرت رو بنویسی و بعد سه نفررو به مسابقه دوت کنی.برنده و بازنده هم نداره.
خاله زینب
3 اسفند 91 11:07
ای جانممممممممممممممم چ بانمک بودشااااااااااا البته الانم برا خودش ی گوله نمکه جیگرم
مامان بهار
3 اسفند 91 16:27
ای جانم چه ملوسکی بوده آریان جون! . الان چه شیطونکی شده جیگر! شیرین زبونم که شده، حالش رو می برین! با آرزوی سلامتی! ما بالاخره آپ کردیم تشریف بیارین!
عمه نرگس
4 اسفند 91 11:52
آریان شیطون چه بامزه می خنده ماشالله
مامانی درسا
5 اسفند 91 3:18
سلام ...... به پسرک شیطونم که هزار ماشاالله قشنگ حرف میزنه الهی بگردم که اینقده ماهی عزیزم ......تولد بابایی هم مبارک .....راستی مامانی بیا که شما هم به بازی ( مسابقه ) دعوت شدین شرحشو تو وبم نوشتم ........
سمانه مامان پارسا جون
5 اسفند 91 11:38
سلام زهره جون دلم واستون یه ذره شده بود و دسترسی به اینترنت هم نداشتم آریان گلمو ببوس همینطور نوه خوشگلتو زود نبود تو این سن کم؟؟؟؟
امير علي (شيرين گندمگ )
5 اسفند 91 12:47
عسل خاله ي تو .اريان شيرين زبون من
مادربانو
5 اسفند 91 18:47
سلام با ما همراه باشید مادربانو؛ پایگاهی برای تمام مادران ایران زمین www.madarbanoo.com به ما سر بزنید. همچنین می توانید مطالب عمیق و دقیق خود را برای ما ارسال کنید تا با نام خودتان در سایت منتشر شود. در صورت تمایل، لینک مادربانو را در وبلاگتان قرار دهید.
مامان سید کوچولو
6 اسفند 91 0:35
اخ گفتی. پارسا هم دقیقا مثل قبلا شده مدام زیر پام واستاده میگه بغلم کن؟؟؟؟؟؟
نی نی توپولی
6 اسفند 91 23:41
عسلم چه شصتی میخوره !!!!خوشمزه است
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
7 اسفند 91 11:18
سلام دوست گلم با چند تا پست جدید بروزیم و منتظر شما
مامان حسام کوچولو
7 اسفند 91 17:01
ای جانم هزار ماشالله دلم براش تنگ شده مامانی زودتر عکساشو بزار
مرجان مامان آران
8 اسفند 91 9:16
وای خداااااااااااااا هزار مااشالاهم خوشگله هو شیرین زبون میخوا بخورمش این عسلیوووووووووو خدا حفظش کنهه
نوشین مامان آریا
10 اسفند 91 0:17
عزیز شیرین زبون قربون اون خنده موشیم بشم تولد بابایی جون مبارک باشه
منا مامان امیرسام
10 اسفند 91 2:25
ااااااای خدا بچش گربه اس افرین که شما شیطونی و حرفهای قشنگ میزنی و دل مارو میبری
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریان جون می باشد