شیرین کاریهای سال نو
پسرک دوست داشتنی من به شدت این روزا خودش رو لوس می کنه و حرفایی میزنه تو دلم قند آب میشه.امروز رفتیم خونه دوستم مهسا آریان اومد تو بغلم و گفت: خیلی دوست دارم شما رو. امروز صبح داشتم غذا درست میکردم آریان جونم اومد پیشم و گفت: مامانی تا حالا منو بوس ندادی.بوسم کن. دیروز آریان جونم از خواب بیدار شو و گفت: بابایی کجاست ؟ گفتم رفت سرکار.شروع کرد به گریه کردن و مویه کنان می گفت: من بابا ندارم . امروز وقتی هر سه تا با هم خونه بودیم خیلی ذوق زده گفت: هم مامان دارم هم بابا دارم. نمیدونم چرا دیگه حس نوشتنم نمیاد... ...
نویسنده :
مامان آریان
1:46